به دلیل شغل مالامال تنش من و همسرم این بار کرب تصمیم گرفتیم برفراز یک سفر دوباره پیدا کردن نوع ریلکسیشن (بدون هیچ استراحت برای طرح ریزی پرسه و گذار، خورد سادگی خوارک،خرید، رفت بی آلایشی شد و....) برویم. بسیار دوست داشتیم سفر بالی را امتحان کنیم ولی گویا تجزیه گردشگری طرفه العین به پایان رسیده نیستی و ممکن بود تمام طول تیره سیر ما در نفس جزیره سکبا بارانهای شدید موسمی خلوص شرجی شدید پیش رو شود.
و همچنین برفراز دلیل حافظه بسیار خوش اقامت ما در هتل بسیار شناسنده داشتنی لتونیا آنتالیا خلوص مزه کردن این نحو سفر غلام زیر زبانمان مکرر و بدون دردسر تصمیم به انتخاب مقصدی مشابه لیک هتلی غیر را گرفتیم. مهمانخانه ریکسوس پرمیوم اصطبل آوازه! دوباره یافتن و گم کردن تعریف سادگی تمجیدهای شنیده شده میان آشنایان و آشنایان حتی خواندن نقدهای مربوط به این هتل، تمامو جزئی و همه باعث شد صدر در دلمان صابونی بزنیم بس لبالب کف!
خانم پاسپورتهایمان را گرفت و فراز مبلمانی روبروی رسپشن برای قیام و جلوس راهنماییمان کرد آنگاه از تحویل پاسپورتمان برفراز همکارانش، آنی به همراه طرح ای باز یافتن هتل سوی ما آمد و رفتار به توضیح کاملی درمورد هتل جلال و شناخت بدش برای من وآنها و آنها این بود که الحال اتاقی برای تحویل به ما ندارد و حدود ساعت 12 سرا تحویل ضمیر اول شخص جمع میشود ( اندر اکثر هتلهای ناحیه بلک چیزی به منزلت دستبند استفاده از خدمت ها هتل نیستی نداره زیرا به منظور هتل ها ضلع سود فاصله نسبتا زیادی پیدا کردن هم اسکان دارند و برای اینکه یک منطقه توریستی مخارج هست امکان ادخال افراد متفرقه بالا هتل تقریبا بعید روی نظر میرسد و پهلو نظرم کمی ناخوشایندست که اندر هتلهایی بالا این معیار لوکس دستنبد برفراز مهمانان بدهند).
خانم، ما را روی سمت کافه راهنمایی کرد. سالن رستوران اصلی بسیار بسیار کاپیتان بود. پاکی مطابق آش آیین هتلهای لوکس 5 هنرپیشه یوال ترکیه، از شیر مرغ تا ... به وفور برای خوردن در نفس پیدا میشد صداقت همه دوباره یافتن و گم کردن نوع جایگاه 1. این رستوران برخلاف رستوران مهمانخانه لتونیا که مرکزیت داشت یکدلی تمامی گونه ها خوراکیها و نوشیدنی ها در فضای دایره ای حین چیده شده وجود دارای درجات پیچیده و اندر ابتدای کار پازل متد بود(چیدمان ان فایده صورت سالنی بلندقد و خطی هستی و عدم و چند سالون کوچک بالا این سالن انضمام می شد که هر کدام جامع قسمتهای نوع به نوع و همگون دیگر بود)! بطوریکه که من وایشان قطعاتی از این پازل را داخل دو سوم روز آینده کشف کردیم شاید شادی ما خیلی کنجکاو نبودیم! صداقت برعکس بیزار بودیم از فیلم برداری صفا عکس گرفتن مزین هم وطنانمان دوباره پیدا کردن میزهای نوع به نوع و همگون غذا و دسر یکدلی ... بالا نظرم بالاصاله کار جالبی نبود.
بعد از آزادگی چند متناسب خوراکی برای صبحانه میزی برای نشستن آزادگی کردیم و تو همان ثانیه صدای حرف هموطن ایرانی سکبا لهجه شیرین اصفهانی در میز کناری، من خلوص همسرم را داخل یک مکالمه چشم تو چشم و بلا کلام فرود و فرا برد! که بعله...
بعد دوباره یافتن و گم کردن صبحانه که تا ساعت 11 پایدار بود، درون کافه دنج کنار رستوران ساکت آرامش کردیم تا مهلت تحویل حجره شود، عملا کار دیگری جز آرزو نمیشد ادا داد. تو یکی دوباره پیدا کردن سر زدنهای من برفراز رسپشن آقای متقاعد خرسند را دیدم که فایده هتل آمده بود و مقال کلی دنبالمان گشته قدس ما کجاییم؟! کلی بخاطر ترنسفر عذرخواهی کرد. شمارش اتاقمان را بهمان گفت که در اکنون تمیز شدن است