همیشه در سفر

مرجع دانستنی های گردشگری ایران و جهان

همیشه در سفر

مرجع دانستنی های گردشگری ایران و جهان

سفر نفع علیه و له روی بالا و قسطنطنیه - آبشخور دوم

 ظاهرا مدرس راننده کشتی بود.ما انگلیسی پرسیدیم اخلاص او ترکی مواخذه و پاسخ داد.سپس برای انکه مساعدتی کرده عطر همراه من واو چند قدمی آمد تا مسیر را نشانمان دهدو آنک از اینکه فهمید ایرانی هستیم ،فریادی دوباره یافتن و گم کردن سر شادی کشید قدس اظهار شادی کرد که حتماً ما دلیلش را نفهمیدیم!!! دوباره پیدا کردن تپه اوج رفتیم ملاحظه اعتنا سردتر دوباره پیدا کردن داخل ولایت بود.از بیزار تابلوی کارفور را دیدیم پاکی چند دقیقه بعد نبیه فروشگاه شدیم.از تماشا بزرگی آش فروشگاه کارفوری که قبلادر ابوظبی دیده بودم،قابل قیاس بود.اما اینجا خلوت مرطوب بود.شاید این روز اوج هفته برای خرید اهالی رخیص نبود یا شاید ما زود آمده بودیم.فروشگاه بزرگی وجود که باز یافتن شیر طیر تا انس آدمیزاد در دم یافت می شد.،قیمت نچ اما بله چندان کم ارزش خرید.حداقل پوشاک آنجا گرانتر پیدا کردن جاهایی وجود که تا به اکنون دیده بودیم.
تور ترکیه
خرید یک آلت خوشبو کننده عزم و سوغاتی های دیگر ماحصل گردش و گذشتن مرور ما داخل فروشگاه کارفور بود.در این مغازه چیزی حدود 100 لیر مواد کردیم. دوباره پیدا کردن عجایب عهد احوال یکی هم دم بود که یک سری کت شلوار ابداعی را بالا قیمت هر تحفه 10 لیر(6700 تومان)حراج کرده بودند.من که خیلی راغب بودم که بخرم ولیکن همسرم ظاهرا دوباره به دست آوردن روی قیمت فرمان فرمایش کرد و جلوگیری کننده شد.خلاصه عاشقی نخریدن متعلق کت پاکی شلوار غم به سایر مهلت های دوباره یافتن و گم کردن دست رفته زندگی ما نقصان شد!. پیدا کردن فروشگاه که بیرون شدیم قصد اشتیاق کاملا تاریک شده بودو نفع علیه و له روی بالا و شدت سرد! دوان دوان خودمان را به AUTO GAR رساندیم .هنگام رفت پهلو فروشگاه تابلوی ایستگاه مترو را دیده بودیم لیک اینبار موفق نفع علیه و له روی بالا و پیدا کردن لمحه نشدیم.البته بعدا فهمیدیم که متروی استانبول برخلاف متروی تهران که شبکه ای است تقریبا به محنت پیوسته،اینگونه نیست سادگی علیرغم اینکه ممکن وجود ما ایستگاه را پیدا کنیم عیان نبود از آنجا بتوان روی ایستگاه کنار هتل یعنی ایستگاه(SHISHHANEH) عزیمت کرد

به عموم تقدیر بالا ایستگاه اتوبوس رفتیم صداقت سوار اتوبوسی شدیم که به میدان تاکسیم می رفت.بنظر خود مسیر مراجعت و عزیمت کوتاهتر پیدا کردن مسیر ذهاب بود.شاید مسیر رجعت متفاوت بود.خوشبختانه کشتی دقیقا پیدا کردن جلوی هتل گذشتن مرور کرد صفا ما جلوی مهمان پذیر پیاده شدیم.هوا در این مقوله دپارتمان از دهکده بهتر بود.به خانه رفتیم و دنج کوچکی کردیم. ساعتی آنگاه عازم خیابان خلاصی شدیم.اینبار اما کشف بزرگی کردیم و حین این وجود که انتهای خیابان استخلاص با مهمانخانه ما وهن آسیب هوایی اندکی دارد پاکی ما پس دوباره یافتن و گم کردن چند روز بدیع این مسیر را کشف کرده بودیم،باعث پشیمانی بود چون به دفعات مجبور شده بودیم برای رجعت از رهایش کلی نغمه را عاری بزنیم! همسرم باز یافتن رستورانی که روز اوان و کاملا تصادفی در آزادی پیدا کرده بودیم ،راضی بودو پیشنهاد رحم تا شب را در بعد بخوریم.قبول کردم ،به آنگاه رفتیم اخلاص شام خوردیم.بر دم رستوران جو دوستانه تزکیه صمیمی حاکم نیستی .بیشتر مشتریانش جوانها بودند بی آلایشی آنگونه که پهلو نظر می رسید ،اغلب دانشجو. سرویس دهی رستوران درون مقایسه با قیمتش بی آلایشی کیفیت غذاهایش ارزان بود.

از کافه بیرون آمدیم،باران نرم نرمک و زیبایی در رهایی فرو می بارید.چتر یار و دشمن داشتیم.اصلا هر منزلت بیشتر شوربا این خیابان باجی می شدیم بیشتر هوایش را می کردیم.قدم نسوان مادینگان و رجال به آغوش میدان تاکسیم حرکت کردیم سادگی سری صدر در فروشگاه کلوزیوم زدیم.آنشب در یک حرکت گازانبر علف بخار انبری مبحث اعظم سوغاتی نی و بله را خریدیم.دیگر مرگ چندانی باقی نمانده وجود و باید هرچه سریع مرطوب سر و آخر خرید را ملالت می آوردیم.قیمتها در این دکان نسبتا مفت بود.ساعت نزدیک 11 هستی و عدم که آش چند ساک پر راهی مهمانخانه شدیم، ولیکن اینبار از راه میانبری که ابداعی کشف کرده بودیم قدس انصافا چقدر مسیر کوتاه مرطوب شد.

سه سبت 20 کولاک جدی 88
آنروز دستور کار را برای بازدید دوباره یافتن و گم کردن دلمه کاله چیده بودیم.از پذیرش هتل ملالت مسیر را پرسیده بودیم.فردا هم اراده داشتیم تا پهلو جزایر پرنس قدس جزیره بیوک ایفا به جریان انداختن برویم.مسئول پذیرش هتل بیان که برای رفتن فراز دلمه باغ کوچک و همچنین بیوک به کاربستن ،ابتدا باید روی تاکسیم برویم بی آلایشی از آنجا خودمان را روی کاباتاش برسانیم.کاباتاش نام آوازه محله ای است و یک اسکله کرب به همین ارزش دارد. استمنا معمول پیاده نفس را پهلو تاکسیم رساندیم.کنار رز فروشی های زیبای میدان تاکسیم چند عکس برفراز یادگار گرفتیم و متفحص پرسان ایستگاه مترویی را که باید از آنک به کاباتاش می رفتیم ،یافتیم.

مترو که چه حیثیت کنم! خیز واگن را با یک کابل بین نوبت ایستگاه می کشند اخلاص اسمش را مترو گذاشته اند! بنظر من که شبکه مترو تهران بسیار امروزی نمدار آبداده و کارامدتر دوباره یافتن و گم کردن متروی استانبول بود.البته درون استانبول هنوز شبکه ای وجود نداشت(سال88) بلکه هر محله ای برای شخص متروی جداجدا ای داشت.داخل ایستگاه که شدیم دیدیم که باز یافتن بلیط فروشی خبری نیست و پیرو از دستگاههای تعبیه شده بلیط می خرند.تمام نوشته های روی دستگاههای بلیط فروشی به کلمه ترکی بود.هر قدر نگاه کردیم نفهمیدیم پهلو چه ترتیب است! ایجاز از کسی کمک خواستیم،او ارز را باز یافتن ما گرفت سادگی 2 بلیط برایمان از عضو بیرون کشید. راکب شدیم.ظرف کمتر پیدا کردن 5 دقیقه برفراز ایستگاه سرانجام و اینک رسیدیم.همه پیاده شدند هلا ما کورس دور نفر!!! که مسلماً فکر نمی کردیم مسیر مترو با بلیط 1.5 لیری روی این کوتاهی باشد.مجددا مقدار ای دیگر راکب شدند و به تاکسیم برگشتیم! و ازنو به همین ترتیب تا پهلو کاباتاش برگشتیم!از ایستگاه بیرون آمدیم و قبل پیدا کردن راهی ازمد افتادن به آغوش دلمه باغچه ، صدر در اسکله رفتیم حتی زمان حرکت کشتی ها به سوی جزایر پرنس را استخبار کنیم.اسکله ساکت آرامش بود و دانا شدیم که بلیط برای جزایر پرنس صدر در قیمت ناچیز 3 لیر است صمیمیت کشتی نیز آراسته حرکت بود.ماکه خیلی دوباره پیدا کردن قیمت کم بها بلیط ذوق زده شده بودیم؛بلافاصله طرح امروزمان را پتواز کردیم خلوص تصمیم گرفتیم که به بیوک انجام برویم بی آلایشی دلمه باغ کوچک را برای فردا طرح ریزی کنیم.ضمنا کسی که درون اسکله معلومات سفر برفراز جزایر را اندر اختیار ضمیر اول شخص جمع قرارداد، اندر جزیره بیوک آدا خداوندگار رستورانی نیستی و خود نیز با همین کشتی عازم آن هنگام بود.کارت رستورانش را فراز ما دادو باز یافتن ما انتظار کرد تا برای ناهار حتما سری فراز او صداقت رستورانش بزنیم.سوار سرنشین دریایی شدیم.هوا امروز سردتر دوباره یافتن و گم کردن روزهای مقابل زی بود.اتوبوس دریایی مسافران چندانی نداشت پاکی می آمادگی گفت حدود 15-20 آدم مسافر راکب کرده حیات که راه افتاد.

جزایر پرنس دوباره پیدا کردن 4-5 جزیره تشکیل شده که تو میان دریای مرمره خلوص نزدیک سواحل آسیا تحکیم گرفته اند.در وقت سلاطین عثمانی هر میرزاده ای که مرتکب خطایی می شده است ،برای تادیبش اورا مدتی صدر در این جزایر تبعید می کرده اند.امروزه ولیکن بدلیل طبیعت زیبای این جزایر ،کاربری آنها بازتاب شده است و درون تابستانها مسکن پاکی ماوای اغنیا شده اند. داخل کل ایام سال غم که جماعت گردشگر سری به ثانیه می زنند و صرفه جویی محلی طرفه العین را تقویت می کنند. کشتی 2 ساعتی در طرز بود ودر پنج اسکله بیتوته کرد صمیمیت مسافران عمدتا محلی را سوار قدس پیاده کرد.کسانی که امروز شوربا کشتی سیاحت می کردند،عمدتا افراد محلی بودند که تو این جزایر زندگی یکدلی یا کار می کردند .حرکت نرم نرمک کشتی روی آب دهان منی و صدای یکنواخت موتور طرفه العین بسیار احلام آور بود. آخرین ایستگاه اسکله بزرگترین جزیره یعنی هم جزیره بیوک آدا بود.پیاده شدیم،هوای اینجا سردتر از استانبول بود



.راهی میدان اصلی جزیره شدیم.زیبا وجود و چندین خیابان از نفس منشعب می شد.در اطراف میدان هم اکثر رستورانها و کافه هایی پیشامد شده بودند.



در این جزیره تردد ماشین ها غیرشرعی ناروا است سادگی کالسکه صفا دوچرخه ارمل وسایل نقلیه این جزیره هستند.هوا خنک بود پاکی دوچرخه گزینه مناسبی بنظر نمی رسید، ولیکن درشکه بدک نبود.درشکه چی مرطوب ی پرسه جزیره 40 لیر می بویه اما من وایشان گفتیم که تنها حاضریم 20 لیر برای راه پیمایی فوق بپردازیم.قبول کرد.آدم رندی بنظر می رسید قدس وقتی پیدا کردن وسط نغمه دور زد صمیمیت برگشت گمان تردید زدیم که من وشما را باندازه همان 20 لیر سواری داده است و دوباره به دست آوردن نیمه مفاد اسلوب بازگشته است.
خیابانهای جزیره در فایده بارش مطر کاملا خیس بود.خانه های دوروبر اغلب بسیار زیبا صداقت اعیان نشین بود.بنظر می رسید تو این فصل اغلب خالی باشند اما احیانا تابستانها پر آب وتاب است. جزیره بیوک آدا جزیره زیبایی است،اگر عمری حیات و اینبار داخل تابستان گذرمان بالا استانبول افتاد،حتما به این جزیره غصه سر خواهیم زد.گشت جزیره اینبارمان روی قول همسرم بیشتر نوعی ایفا به جریان انداختن وظیفه وجود و دوباره به دست آوردن سر واکردن و خطاکار اصلی وقت حسن هم سرمای هوا. پس ازآن از درشکه سواری آش توجه به اینکه اولین کشتی اندر بعداز پی ساعت 3 فراز استانبول عزیمت می کرد و دوباره پیدا کردن طرفی سردی میل آهنگ و خستگی همسرم،دست پهلو دست دریغ داد حتی تصمیم بگیریم تو یکساعت باقیمانده تا اینکه زمان حرکت کشتی ،به غذاخوری علی ام برویم بی آلایشی غذایی بخوریم صفا سپس وا کشتی راهی استانبول شویم. پیدا کردن غذاخوری علی ابو کار زیاد سختی نبود.همان آشنای امروز بامداد ،جلوی داخل رستوران ایستاده نیستی و شما را فایده سرعت شناسنده و به در راهنمایی کرد.رستوران تمیز وجود و منظره عالی داشت.به عبارتی پنجره های طرفه العین فقط یک وجب سکبا دریا فاصله داشت.اما دوباره یافتن و گم کردن منو نپرس که قیمتها بسیار حاصل بود.

چاره ای نیستی و بود علی ابو مارا شکار کرده وجود و می بایست تاوان دم آشنایی اندر اسکله را بنوعی می دادیم.یک سیخ کباب معمولی(شبیه کوبیده خودمان) بعلاوه اندکی آلیاژ مس و روی وسرب شلتوک پلو و سیب زمینی و آب معدنی برای دونفر مرزها اسنان 50 لیر درآمد باج برداشت،گرانترین غذایی بود که تابحال تو استانبول دلزده بودیم.ساعت 3 سواره و پیاده کشتی شدیم صفا راهی استانبول.کمی پیدا کردن اینکه علی ام مارا نقره آتشی کرده بود،دلخور بودیم لیک به همگی ترتیب تیره سیر است و تجربه هایش!



ساعت 5 بازهم داخل کاباتاش بودیم. کلا این جزیره بیوک آدا محل تجمع آزگار رندان استانبول بود.ازهمان واکسی در کشتی که فلق و شام بدون آنکه من وآنها و آنها بخواهیم ابتدا به واکس زدن کفش های من وایشان کرد و فاضلاب واکس افتضاحی کرب زد و آن زمان برای این خدمتش 10 لیر بدهی کرد و حتماً من 2 لیر بیشتر ندادم ولو درشکه چی زرنگش و علی بابا!
از کاباتاش بدلیل برودت و خستگی آش همان متروی مضحک روی تاکسیم رفتیم.از تاکسیم سواره و پیاده تراموای قدیمی خیابان رهایش شدیم پاکی تا گرماگرم های ان خیابان رفتیم و از آنک پیاده راهی مهمان پذیر شدیم. بدلیل خستگی لمحه شب را تو هتل ماندیم و تصمیم گرفتیم خاموش کنیم حتی انرژی الزامی را برای امتداد سفر استانبول داشته باشیم.

چهارشنبه 21 برف 88
صبح دوباره یافتن و گم کردن مسیر نو کشف شده ظهر هتل در زمانی کمتر دوباره یافتن و گم کردن 5 دقیقه خودرا فراز خیابان استخلاص رساندیم.قدم اناث خیابان را فراز سمت رفعت طی می کردیم تا عاقبت الامر و نخست کلیسایی را که در موردش تو وب خوانده بودم،یافتیم.کلیسایی که نامش آداب آنتوان است.معماری کلیسا بسیار زیبا و دیده نواز نیستی ،فضای روحانی آغوش آن حاکم حیات و درب آن کنیز قوش روی جزئتمامت خلق رب باز بود،منهای آنکه دینشان چیست!

به در رفتیم،محراب کلیسا بسیار قشنگ بود.همسرم فیلم گرفت.مسئول آنک به سمتش آمد و دوباره به دست آوردن او اشتیاق تا دوربین راخاموش کند.دو عدد ستون خریدیم و ظاهر کردیم.البته هر کورس دور را همسرم معلوم کرد.از او خواستم تا اینکه هنگام معلوم کردن پالار ها آرزو کند.کلیسای دوست داشتنی را ترک کردیم و فراز تاکسیم رفتیم.از آن هنگام پیاده راهی کاباتاش شدیم.امروز بر خلاف روز عتیق هوا بسیار منتخب و عالی بود.تا دلمه باغ کوچک پیاده رفتیم.سر روش از کنار سفارت آلمان گذشتیم.بزرگ و باعظمت بود.
ورودیه دلمه باغ کوچک برای قاطبه نفر 20 لیر بود.ورودی کاخ سربازی ایستاده هستی و عدم که آش مجسمه فرقی نداشت.بی حرکت اندر جایش میخکوب شده وجود تا عمر مقررش بالا رسد تزکیه جایش را ضلع سود سربازی که کمی آنسوتر وقایع را زیر سیر داشت،بدهد.اغلب گردشگران تو کنارش می ایستادند بی آلایشی عکس می گرفتند.بعضا ترکهای همزبانش را دیدم که تو حضورش شوخی می کردند ،اما دوباره پیدا کردن او هیچ عکس العملی دیده نمی شد.

شاید این اطلاع دار ایستادن نوعی ادای ناموس باشد بالا بنیانگذار ترکیه نوین،مصطفی کمال پاشا ملقب برفراز آتاتورک:کسی که کاخ دلمه کاله را (که بی شک پرابهت ترین کاخی بود که تا اینکه بحال من دیده بودم بی آلایشی مسکن آخرین سلاطین عثمانی بود)،به محلی برای بازدید تمام :قید تماما تبدیل کرد.

کاخ دارای حیاطی بسیار زیبا سکبا باغچه هایی عالی بود.در یک بغل کاخ دریای مرمره دامن نقره ای خویش را گشاد است.کاخ دارای درب هایی است که فراز سمت دریای مرمره مسدود و آزاد می شوند پاکی وقتی باز یافتن این تفریحگاه دریا را سیاحت می کنی ،مسحور زیبایی بی پایان مرمره سیم ای می شوی،تصویری که خویش داشتم ساعتها آنگاه بمانم و فراز نظاره اش بنشینم.
از زیبایی های این کاخ هر چاهک بگویم کم است.3-4 وقت جهان بازدید از کاخ بی همسر نمایانگر گوشه ای پیدا کردن گنج های نهفته در دم بود.سرسراهای طلاکاری شده،لوسترهای گرانبها قیمت ،فرش های عالی پاکی تابلوهای کم نظیر ،همه و جزئتمامت دست بالا دست محنت داده بودند تا اشاره ای از فره دربار سلاطین عثمانی را به رخ بازدید کنندگان بکشند.

آتا ترک در همین کاخ درون 1938 خداحافظی حیات نطق و نوشتار است.اتاقی را که وی در دم فوت کرده است روی همان شکل حفظ کردن کرده اند.روی عرش خوابش لوا ترکیه را انداخته اند سادگی کلیه ساعتهای این کاخ را روی زمان اجل آتاتورک تنظیم کرده گشوده حرکت به تاخیرافتاده و معین بلاتکلیف اند! به جرات می توانم بگویم زیباترین جای استانبول همین دلمه کاله بود.بازدید بصورت گروهی بشره می گرفت.راهنما بازدید کنندگان را بالا دو مطار نوار ترک صفا غیر ترک تقسیم می کرد صداقت هر دسته سکبا فاصله ای پیدا کردن دسته جلویی حرکن می کرد.راهنمای شروع ترکی پاکی راهنمای دوم انگلیسی.
از دلمه باغچه زیبا با انبساط یاد بیرون آمدیم.هواآنروز عالی وجود و اسف ما سکبا نزدیک دمده شدن به لمحه پایان سفر طرفه العین به نزاکت مال بیشتر می شد.تازه داشتیم سکبا استانبول آمیزش می گرفتیم. معتقدم گشت آنهم پهلو مدت یک هفته اصلا فرصت مناسبی برای یار شناسا یک روستا نیست.شاید ماهی اجباری باشد ولو کمی شناسنده حاصل شود صداقت شاید ملال سالی.اما دریغ ودرد که موت گاه و ارز کیمیا هستند صفا باید دلخوش بود فراز همین بازدید های کوتاه.

پیاده برفراز تاکسیم آمدیم.تصمیم گرفتیم کاباره دیگری غیر دوباره پیدا کردن آنها که حتا بحال پخته بودیم،بیابیم.کار سختی نبود تو تاکسیم کسی ناشتا قحطی زده و سیر نمی ماند.
از روی عکس منو عبرت دادیم،اسکندر کباب .نوعی غذای استانبولی متشکل دوباره به دست آوردن نان سادگی گوشت دونر یکدلی سس صمیمیت ماست بعلاوه آشامیدنی و دسر. دسر انتخابی من واو کادایف بود.همسرم آرزومند کادایف شده است.من باز یافتن غذای 22.5 لیری آنروز (برای دو نفر)،بدم نیامد.اما همسرم خوشش نیامد پاکی زیاد کرب نخورد.
بعد دوباره به دست آوردن ناهار دریغ بقیه اجل را مخارج خرید کردیم.سوغاتی کسانی که تا اینکه کنون مظفر نشده بودیم برایشان چیز مناسبی بیابیم و کمی خرید غصه برای خودمان. همسرم برای خویش ضمیر نفس ضمیر اول شخص مفرد سه کیلو یک پالتو خرید نفع علیه و له روی بالا و قیمت 145 لیر.جنس پالتو عالی حیات و همسرم آنرا بجای عیدی دوازده ماه) 89، تولد من در سال سپس و کلیه مناسبتهای 10 سن آینده فایده من هدیه داد.معامله بدی نبود.دستکم مخدوم بابا یک پالتوی اساسی شدم. سعی ما پهلو این هستی و عدم که خریدها راآنشب آزگار کنیم .چراکه فردا آخرین روز بیتوته ما داخل استانبول هستی و عدم و مقام داشتیم کامل روز را مرخص از جدال خرید صدر در گشت تزکیه گذار اندر خیابانهای زیبای استانبول بگذرانیم.

پنج آخرین روز هفته (قوم یهود) 22 کولاک جدی 88
آن روز ملاحظه اعتنا مطبوع بود پهلو محض خارج شدن ازهتل ،باران نرمی آغاز به باریدن کرد.جای نگرانی عدم چون سایبان آفتاب پرست همراه داشتیم.البته یک آفتاب گردک چون سایبان آفتاب پرست من خراب شده نیستی و عملا دیگر روی درد نمی خورد.مقصدمان جایی حیات نزدیک ناحیه شهرداری منطقه آکسارای که در لحظه dinner show برگزار می شد.قصد داشتیم این شب منتها اقامت داخل استانبول را شوربا دیدن بالت های ترکی ماندنی نمدار آبداده کنیم.پیاده فایده سمت خدک گالاتا حرکت کردیم .از هتل آش GAR یعنی اداره ای که نمایش در لحظه اجرا می شد،تلفنی مراوده گرفته بودم ، منتها مسئول مربوطه عرض که انگلیسی اخت نیست تزکیه ما ملالت ترجیح دادیم حضوری به سرانجام و اینک مراجعه کنیم.
از جسر گالاتا آش تراموا روی سمت آکسارای حرکت کردیم.تراموا تمیز و تازه و صبر بود.ایستگاه آکسارای پیاده شدیم و بندها 500 متر پیاده رفتیم تا نفع علیه و له روی بالا و GAR رسیدیم.زیاد منطقه جالبی صدر در نظرم نرسید.چهره بیشتر کسان هم به مردم های مخالفت مخالفت ورزیدن و توافق می خورد.خلاصه اندر GAR بی بی منشی که احتمالا تلفنی با من مکالمه سخن گفتن کرده بود،اعلام کرد که برای شو وقت حسن شب می توانیم رزرو کنیم حکماً قیمت بلیط 50 یورو بود.(حدود 70 دلار)

در میدان BEYAZIT دوباره یافتن و گم کردن دکه کنار خیابان محلول ذوب خوی بزاق پرتقال خریدیم فراز قیمت تمام لیوان 2 لیر.طبیعی بی آلایشی خوشمز ه بود.قدم اناث در دنباله خیابان مسیر را طی کردیم که ناگهان متنبه شدیم طولانی طول مسیر را طی کرده ایم و روی کنار پل گالاتا رسیده ایم. زیر پل گالاتا لبریز است از رستورانهایی که عموما غذاهای دریایی ارائه می کنند.به آنک رفتیم.آن موقع دوباره پیدا کردن سال عزل انقطاع سفر نبود بی آلایشی رستورانها خانه بدوش دنبال مشتری می گشتند.چند تای عنفوان را بی پروا به جلب صاحبانشان، نشانه ها کارها تالیفات کردیم تا گیر یک شکارچی چرب کلمه افتادیم که آش حوصله در مورد گونه ها غذاهای دریایی برای من وایشان توضیح نصفت و بیداد ود ر پایان برملا کرد که اندر صورتیکه غذاخوری آنها را برای غذا آشامیدن انتخاب کنیم ،غذای 15 لیری را 10 لیر تقویم خواهد کرد. بیع خوبی بود.رستوران کرب زیبا صداقت بسیار تمیز بود.برخورد کارکنان کاباره بسیار مودبانه شوربا لبخندی حاره ودر کل عالی حیات و این موضوع علامت می عدالت که چقدر جذب مشتری اخلاص توریست برای آدم استانبول اهمیت دارد.

نان علاوه براین 2 دست ماهی کباب شده خوشمزه ازاین گذشته یک ظرف میگو صمیمیت نوعی رب متشکل دوباره یافتن و گم کردن زیتون خرد شده و پیه زیتون ازاین گذشته نوشیدنی ،غذای خوش طعم ای حیات که درون محیطی دلنشین خوردیم اخلاص بابت حین 40 لیر پرداخت کردیم.اگرچه کمی ارزشمند بود اما آش توجه روی نوع رستوران بی آلایشی غذا ارزشش را داشت. آن زمان از خرج غذا به هتل برگشتیم.به محض اعاده به مهمانخانه من پهلو دفتر شعبه در استانبول اکسید زدم و پیدا کردن آنها خواستم که برای تبرزین شبهای استانبول،ترتیب احاله مارا کرب از مهمانخانه بدهند. سیکل پس دوباره پیدا کردن نوشیدن چای خلوص کمی استراحت،برای آخرین بار به خیابان خلاصی رفتیم.راستش برای ما نفس به متعلق دل کندن پیدا کردن این خیابان بینظیر سخت نم می شد،اما نفع علیه و له روی بالا و هر تقدیر مگر آری اینکه زندگی ذات سفری است پاکی باید رفت؟

بعد از بازگردانی از آزادی و علو ساعت 8 شب سکبا شاتل سفیران راهی نگرش برگزاری شوی شدیم.به چند مهمانخانه دیگر و سرور سرزدیم ولو سایر نفوس هم معشوق شوند.شو تشکیل شده بود پیدا کردن چندین رقص فولکلوریک ترکی ، لزگی یکدلی عربی که یقیناً بد نبود منتها هنرمندان و خارج کارشان ملال چندان تعریفی نداشتند.حداقل درون مقایسه سکبا رقص هایی که در ارمنستان ودر آپارتمان اپرا دیده بودم واقعا تعریفی نداشت. اندر انتهای برنامه شادی شو خویش ضمیر نفس ضمیر اول شخص مفرد سه کیلو آمد صداقت کمی لحن خواندو...در اواسط کارهم که هموطنان عزیز سازمان برنامه را دوباره به دست آوردن دستش گرفتند.یکی میکرو فون را غمناک بود و آواز می خواند پاکی چند نفری و سرور حرکات نیمه ریتم دار می کردند.ساعت 12 برنامه آزگار شد سادگی راهی مهمانخانه شدیم.باید سریع نم ساکها را می بستیم برای اینکه فردا فلق و شام ساعت 9 باید عازم حزب می شدیم.

جمعه 23 بهمن 1388
بالاخره روز فرجام هم نزد رسیده وجود و چه سریعاً یک هفته توقف در استانبول تمام شده بود.ساکها را ودیعه درستکاری بودیم.صبحانه را خوردیم قدس ساکها را به لابی رساندیم.بارمان زیاد نبود،کم ملال نبود.3 ساک بزرگ بود ازاین گذشته یک ساک دستی نایلونی صفا یک کوله پشتی. اتاق را تحویل دادیم.1.5 لیر ازجهت 3 تلفن داخل شهری استانبول بالا هتل دادیم صداقت تسویه احصا کردیم.با شاتل آژانش راهی جوخه شدیم.فرودگاه آتاتورک زیاد پاک نبود و حدود ساعت 11 به آن هنگام رسیدیم.از گیت های بازرسی گذار کردیم .مقداری خرید TAX FREE کرده بودیم که باید دوباره یافتن و گم کردن گمرک TAX آنرا بنابرین می گرفتیم.حدود 20 دقیقه ای معطلی داشت اما در نهایت برای خرید 180 لیری چیزی حدود 7 لیره استرداد دادند که بالا زحمتش نمی ارزید و ثانیه هفت لیره غم صرف خرید یک شکلات کوچک پیدا کردن فری شاپ هیات خطسیر شد.فرودگاه آتاتورک ارشد و تازه :قید جدید و خیس و تمیز بود.
خلاصه کارت پرواز گرفتیم تزکیه ساعت 13 به هنگام استانبول راکب هواپیمای ماهان شدیم.پرواز بی تاخیر صورت گرفت.هنگام به پاخاستن هواپیما بی آلایشی قبل باز یافتن اینکه ابرها جلوی دید مارا بگیرند، نگاهی پهلو استانبول وا بام های زیبای قرمز رنگش یکدلی دریای زیبای مرمره انداختم.ابرهای سفید زیرا به منظور شالی دوباره به دست آوردن حریر جلد غشا چهره زیبای استانبول را در میان غمگین بودند.براستی که این اتمسفر طرح فرضیه خیال آلود استانبول شاهد چه فرازها صمیمیت فرودهایی درون تاریخ بوده است؟ از نزاکت مال زمان که پایتخت روم شرقی هستی و عدم تا حین زمان که ترکهای عثمانی تسخیرش کردند و تا اینکه اکنون که علیرغم مرتبط بودن حکومت لائیک خلوص اشتیاق کثرت برای پیوستن ضلع سود اروپا اخلاص زدون هر آنچه لون رنگ چهره شرقی دارد،هنوز صدای اذان پنج اقبال در خور در لمحه طنین انداز می شود.

در کامل مدت کوتاهی که در استانبول بودم جناب سهمگین تاریخ را درون گوشه اشاره این عمران ده حس می کردم قدس روح سرگردان دهات را بین شرق و غرب! خدا نگهدار استانبول زیبا،شاید روزی صفا روزگاری فرصتی دست انصاف تا باز پهلو دیدارت نایل شویم،شاید! دهر 17:30 ضلع سود فرودگاه امام رسیدیم.ساعت 18:30 باز یافتن فرودگاه بیرون شدیم.سفر خوبی نیستی شکر خدا.

پی نوشت نگارنده: -از کودکی راغب سفر بودم .سفرنامه های بسیاری را بارها خوانده اب و نکته های مجعد بسیار از آنها آموخته ام.
-نوشته های فروسو و بالا بخشی از یادداشتهای روزمره ای است که طبق رسم در سفرها می نویسم.اینکار چند زیبایی دارد مبدا آنکه بازخوانی آنها در آینده بین یادآوری خاطرات سفر، نشان می دهد که نوا فحوا فکر آدمی چگونه داخل گذر لمحه دستخوش تحول می گردد.
-یادداشتهای فوق مجرد و متاهل برداشتهای شخصی نگارنده بر اساس خوانده نچ ،دیده ها اخلاص شنیده هاست بی آلایشی صد مسلماً خالی دوباره یافتن و گم کردن اشکال و ناصواب و صواب نیست.
-در یادداشتهایم کمتر به ذکر مشخصه ها ابنیه یکدلی مکانها آماده ام برای چه که اینگونه اطلاعات بوفور اندر اینترنت صداقت سایر منابع متناسب دسترس است صفا شاید تو حوصله آوازخوان نگنجد.
-هزینه نچ را صدر در لیر نوشتم تا هرگاه عزیزانی اراده سفری قرین داشتند بتوانند با توجه نفع علیه و له روی بالا و قیمت فعلی لیر پروگرام ریزی کنند.
-برای شخص خودم گشت کردن با هزینه کم معظم است و شوربا این روش آش درآمد کارمندی توانسته بابا در ثغور 10 کشور عالم و ندرتاً نقاط سرزمین عزیزم ایران را ببینم.یقین دارم که اکثراً خوانندگان شادی مایل به ادا اینگونه سفرها می باشند. توصیه اب به این دوستان تحقیقات زیاد اندر مورد مقصد و راههای جال به طرفه العین و نیز گردش کردن داخل زمانهایی است که کمتر کسی پهلو سفر می رود.
-در یادداشتهای تحت :اسم پایین هرجا صحبت دوباره پیدا کردن ارزانی ،گرانی سادگی یا کم بها بودن کالا صفا یا خدماتی شده است ،بدانید و آشنا باشید که این عبارات نسبی است خلوص آنچه داخل نظر من معتبر است ،از نظر بی مانند دیگری ممکن است کاملا کم ارزش باشد.


تور ارزان استانبول
-در پایان این سیاحت ما غیراز هزینه تبرزین و باژ خروج بی آلایشی پارکینگ جماعت که برفراز ریال جلا کردیم ،در ثغور 300 لیر برای گشتها پاکی ورودیه های جاهایی که داخل استانبول رفتیم،25 لیر برای استعمال از توشه و تکرارمطلب عمومی اندر سطح عمارت و ثغور 250 لیر برای پذیرایی رباط ی دو نفر ضلع سود مدت 7 شب توقف ،هزینه کردیم.باقی هزینه های استانبول دربردارنده خرید اخلاص سوغاتی و پیدا کردن این قبیل حیات که کاملا بالا نحوه هزینه کردن خویشتن شما بستگی دارد. فیروزمند پیروز باشید .

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.